*علمی*خبری*سرگرمی*

سرگرمی و علمی و اخبار

*علمی*خبری*سرگرمی*

سرگرمی و علمی و اخبار

با سلام خدمت بازدید کنندگان عزیزم ...
امیدوارم از مطالبی که در این وبلاگ هست خوشتون بیاد .
من اخبار مهم و مطالب علمی و سرگرمی توی این وبلاگ گذاشتم .
خوش بگذره !!!

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات
نویسندگان

۱۲ مطلب با موضوع «داستان» ثبت شده است

یک مردِ روحانی، روزی با خداوند مکالمه ای داشت:

خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟

خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛

مرد نگاهی به داخل انداخت.

درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت

 که روی آن یک ظرف خورش بود؛

 و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد!

افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند

 به نظر قحطی زده می آمدند

 

 آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که

 این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود

 و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را

 داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند

 

اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند

 دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند

 

مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد

 

خداوند گفت: تو جهنم را دیدی!

 

آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد

 آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن

 که دهان مرد را آب انداخت!

 افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند

 ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند

 

مرد روحانی گفت: نمی فهمم!

 

خداوند جواب داد: ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد!

می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که

 آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۱۴
علیرضا خدابخشی

داستان های کوتاه و آموزنده بهلول دانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۰۲
علیرضا خدابخشی